چکیده:
هر ملتی که معماری خاص خود را بنیان نهاده است، خطوط و فرمهای دلخواه خویش را که به سان زبان، عادات و رسوم محلیاش ویژگی خاص دارد، نمایان کرده است. تا پایان فروپاشی مرزهای فرهنگی که در قرن نوزده اتفاق افتاد، فرمها و عناصر ویژه معماریهای بومی در تمام جهان دیده میشد و ساختمانهای هر ناحیه، میوه شگفتانگیز وصل میمون تصور مردم با خواستهای محیط بود هیچکس نمیتواند انحنای یک گنبد ایرانی را از انحنای یک گنبد سوری، موریتانیایی یا مصری تمیز ندهد… و هیچکس نمیتوان ساختمانهای منتقل شده به یک محیط بیگانه را با لذت نگاه کند (فتحی، ۱۳۷۲)
اگر قبول کنیم که معماری و شهرسازی سنتی پدیدهای است با ریشههایی در پهنه تجربهها و سلیقهها و دانشهای آدمیان، که تنها در ژرفای اندیشههای دور و نزدیک انسان قابل شناخت است؛ یا اگر قبول کنیم که معماری سنتی دیروز تنها برای دیروز ساخته نشده، بلکه موجودیتی است زاده لحظهای از تاریخ انسانها که سر درگذشتهها و دست در آینده دارد، این سئوال را میتوانیم طرح کنیم: چه جیزهایی از مجموعههایی که دیروز بر جامانده میتواند به امروز ما تعلق داشته باشد، و چه چیزهای دیگری میتواند برای فرایمان ماندنی باشد ؟ (فلامکی، ۱۳۶۵)
هرگاه گذشته ( سیرتحول تاریخی) در وضع موجود آن «مستتر» باشد، آینده (دگرگونیها و تحولات بعدی پدیده) در وضع موجود آن «مستتر» است؛ گذشته موجود را تبیین میکند و موجود آینده را تخمین میزند (حبیبی ۱۳۸۰)
روشن است که برای تمیز و گزینش چیزهایی که گفتیم نمیتوان بی معیار عمل کرد و همچنین روشن است که با اندیشه ها و سلیقهها و نیازهایی زاده شرایط زمان تولد بنا نمیتوان به سنجش و ارزیابی پدیدههایی رفت که دیروز، به قصد مختوم و مخدوش شدن امروز، ساخته شدهاند.
درباره این سایت